کیست ؟
کجاست ؟
ای آسمان بزرگ
در زیر بال های خسته ام
چقدر کوچک بودی تو !
هم چنان حالم خوب نیست !
احساس می کنم شکست خورده ام ،
در زمان ُ در عرض !
از که ؟ صحبت ِ کَس نیست ...
نمی دانم ... احساس می کنم ،
کلمه ی ابد گنجشک ِ وجودم را مسحور ِ چشمان ِ خود کرده است !
ساعت پنج ُ دو دقیقه ی بامداد است !
از سر ُ صدای گربه ها در آن سوی پنجره
احساس آرامش می کنم !
نفس ِ سرد ِ مرگ را بر گردنم احساس می کنم !
گاه به سرم می زند که خانه را به آتش بکشانم ،
تا او را بسوزانم ...
ولی خودکشی
بدترین ُ تابلوترین جلوه ی خودخواهی ُ غرور است !
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
حسین پناهی,
نوشته,
نوشته حسین پناهی,
دل نوشته,
گریه,
پنجره,
احساس,
ارامش,
نفس,
نفس سرد,
مرگ,
گردن,
خانه,
آتش,
خودکشی,
خود خواهی,
غرور,
شکست,
زمان,
عرض,
ابد,
گنجشک,
وجود,
آسمان,
کوچک,
بزرگ,
بال,
خسته,